نوعی بیماری پوستی که به وسیلۀ میکروب استرپتوکک تولید می شود و از عوارض آن سرخی و تورم پوست بدن به ویژه گونه ها است، سرخ باد، بادرو، باد دژنام، بادشنام، بادژ، بادر برای مثال آن ها که گرفتار به بادژنام اند / گر رگ نزنند درخور دشنام اند ی مطبوخ هلیله بعد از آن گر نخورند / در طور طریق پخته کاری خام اند (یوسفی طبیب - مجمع الفرس - بادژنام)، باد سوزان
نوعی بیماری پوستی که به وسیلۀ میکروب استرپتوکک تولید می شود و از عوارض آن سرخی و تورم پوست بدن به ویژه گونه ها است، سُرخ باد، بادرو، باد دِژنام، بادِشنام، بادِژ، بادَر برای مِثال آن ها که گرفتار به بادژنام اند / گر رگ نزنند درخور دشنام اند ی مطبوخ هلیله بعد از آن گر نخورند / در طور طریق پخته کاری خام اند (یوسفی طبیب - مجمع الفرس - بادژنام)، باد سوزان
شقایق، گیاهی شبیه خشخاش با برگ های بریده و گل های سرخ که در انتهای گلبرگ های آن لکۀ سیاهی وجود دارد، شقایق النّعمان، الاله، لالۀ حمرا، شقایق نعمان، آذرگون، آلاله، آذریون، لالۀ نعمانی، لاله
شَقایِق، گیاهی شبیه خشخاش با برگ های بریده و گل های سرخ که در انتهای گلبرگ های آن لکۀ سیاهی وجود دارد، شَقایِقُ النُّعمان، اَلالِه، لالِۀ حَمرا، شَقایِقِ نُعمان، آذَرگون، آلالِه، آذَرْیون، لالِۀ نُعمانی، لالِه
از صفت نیکوان. صاحب گونه های سرخ و لاله مانند. نیکوروی: بدین لاله رخ گفته بد در نهفت که شاه گرانمایه گیری به جفت. فردوسی. نگه کردموبد شبستان شاه یکی لاله رخ بود تابان چو ماه. فردوسی. از آن دو ستاره یکی چنگ زن دگر لاله رخ چون سهیل یمن. فردوسی. چو هنگامۀ زادن آمد پدید یکی دختر آمد ز ماه آفرید مر آن لاله رخ را ز سر تا به پای تو گفتی مگرایرج استی بجای. فردوسی. بنفشه زلفاگرد بنفشه زار مگرد مگرد لاله رخا گرد لالۀ رنگین. فرخی. هر زمان جوری کند بر من بنو معشوق من راضیم راضی به هرچ آن لاله رخ با ما کند. منوچهری. بدش دختری لاله رخ کز پری ربودی دل از کشی و دلبری. اسدی (گرشاسب نامه ص 615 نسخۀ خطی مؤلف). گر باده خوری تو با خردمندان خور یا باصنمی لاله رخ و خندان خور. خیام. با روی تو به لاله و ما هم نیاز نیست زانم چنین که لاله رخ و ماه منظری. ادیب صابر. به کوی لاله رخان هر که عشقباز آید امید نیست که هرگز به عقل باز آید. سعدی
از صفت نیکوان. صاحب گونه های سرخ و لاله مانند. نیکوروی: بدین لاله رخ گفته بد در نهفت که شاه گرانمایه گیری به جفت. فردوسی. نگه کردموبد شبستان شاه یکی لاله رخ بود تابان چو ماه. فردوسی. از آن دو ستاره یکی چنگ زن دگر لاله رخ چون سهیل یمن. فردوسی. چو هنگامۀ زادن آمد پدید یکی دختر آمد ز ماه آفرید مر آن لاله رخ را ز سر تا به پای تو گفتی مگرایرج استی بجای. فردوسی. بنفشه زلفاگرد بنفشه زار مگرد مگرد لاله رخا گرد لالۀ رنگین. فرخی. هر زمان جوری کند بر من بنو معشوق من راضیم راضی به هرچ آن لاله رخ با ما کند. منوچهری. بدش دختری لاله رخ کز پری ربودی دل از کشی و دلبری. اسدی (گرشاسب نامه ص 615 نسخۀ خطی مؤلف). گر باده خوری تو با خردمندان خور یا باصنمی لاله رخ و خندان خور. خیام. با روی تو به لاله و ما هم نیاز نیست زانم چنین که لاله رخ و ماه منظری. ادیب صابر. به کوی لاله رخان هر که عشقباز آید امید نیست که هرگز به عقل باز آید. سعدی
دهی است از دهستان طرهان بخش طرهان شهرستان خرم آباد واقع در 42هزارگزی باختر کوهدشت و 42هزارگزی باختر اتومبیل رو خرم آباد به کوهدشت. هوای آن معتدل و دارای 480 تن سکنه است. آب آن از قنات و محصول آن غلات و لبنیات است. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان سیاه چادربافی و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دهی است از دهستان طرهان بخش طرهان شهرستان خرم آباد واقع در 42هزارگزی باختر کوهدشت و 42هزارگزی باختر اتومبیل رو خرم آباد به کوهدشت. هوای آن معتدل و دارای 480 تن سکنه است. آب آن از قنات و محصول آن غلات و لبنیات است. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان سیاه چادربافی و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
هر گلی که سرخ باشد. (برهان) ، ترجمه ورد است. (آنندراج). ورد. (الفاظ الادویه). گل سرخ دارای دسته های مختلف است و منجمله به نوع مخصوصی از تیره گل سرخ که گلبرگهای آن بسیار معطر و پرپر است. (گیاه شناسی گل گلاب ص 228). گل سرخ انواع مختلف دارد و در ایران استفادۀ صنعتی از گل سرخ به عمل نمی آید. ورد احمر. سوری. گل محمدی: چون گل سرخ از میان پیلغوش یا چو زرین گوشوار از خوب گوش. رودکی. ماه تمام است روی کودکک من وز دو گل سرخ اندر او پرگاله. رودکی. گرد گل سرخ اندر خطی بکشیدی تا خلق جهان را به فکندی به خلالوش. رودکی. تنش پرنگار از کران تا کران چو داغ گل سرخ بر زعفران. فردوسی. تا یه دی ماه گل سرخ نباشد در باغ تا به نوروز نباشد گل نیلوفر. فرخی. روی گل سرخ بیاراستند زلفک شمشاد بپیراستند. منوچهری. با صدهزار جام می سرخ مشکبوی با صدهزار برگ گل سرخ کامکار. منوچهری. فراز و نشیب از گل سرخ گویی که دریای سبز است پر موج گوهر. ناصرخسرو. در این باغ از گل سرخ و گل زرد پشیمانی نخورد آن کس که برخورد. نظامی. گل سرخش چو عارض خوبان سنبلش همچو زلف محبوبان. سعدی (گلستان). بر گل سرخ از نم اوفتاده لاّلی همچو عرق بر عذار شاهد غضبان. سعدی (گلستان). گفتم ای ماه به تحقیق کنون دانستم که ترا همچو گل سرخ وفا نیست شعار. قاآنی. تو کنون آن گل سرخی و من آن دهقانم که ز بدعهدی گل رنج مرا کردی خار. قاآنی. ، کنایه از چهره و صورت: پس آن دختران جهاندار جم ز نرگس گل سرخ را داده نم. فردوسی. به بالا چو سرو و چو خورشید روی چو کافور گرد گل سرخ موی. فردوسی. خم آورد بالای سرو سهی گل سرخ را داده رنگ بهی. فردوسی. ، کنایه از آفتاب عالمتاب. (برهان) : سحرگه که آمد به نیک اختری گل سرخ بر طاق نیلوفری. نظامی
هر گلی که سرخ باشد. (برهان) ، ترجمه ورد است. (آنندراج). ورد. (الفاظ الادویه). گل سرخ دارای دسته های مختلف است و منجمله به نوع مخصوصی از تیره گل سرخ که گلبرگهای آن بسیار معطر و پرپر است. (گیاه شناسی گل گلاب ص 228). گل سرخ انواع مختلف دارد و در ایران استفادۀ صنعتی از گل سرخ به عمل نمی آید. ورد احمر. سوری. گل محمدی: چون گل سرخ از میان پیلغوش یا چو زرین گوشوار از خوب گوش. رودکی. ماه تمام است روی کودکک من وز دو گل سرخ اندر او پرگاله. رودکی. گرد گل سرخ اندر خطی بکشیدی تا خلق جهان را به فکندی به خلالوش. رودکی. تنش پرنگار از کران تا کران چو داغ گل سرخ بر زعفران. فردوسی. تا یه دی ماه گل سرخ نباشد در باغ تا به نوروز نباشد گل نیلوفر. فرخی. روی گل سرخ بیاراستند زلفک شمشاد بپیراستند. منوچهری. با صدهزار جام می سرخ مشکبوی با صدهزار برگ گل سرخ کامکار. منوچهری. فراز و نشیب از گل سرخ گویی که دریای سبز است پر موج گوهر. ناصرخسرو. در این باغ از گل سرخ و گل زرد پشیمانی نخورد آن کس که برخورد. نظامی. گل سرخش چو عارض خوبان سنبلش همچو زلف محبوبان. سعدی (گلستان). بر گل سرخ از نم اوفتاده لاَّلی همچو عرق بر عذار شاهد غضبان. سعدی (گلستان). گفتم ای ماه به تحقیق کنون دانستم که ترا همچو گل سرخ وفا نیست شعار. قاآنی. تو کنون آن گل سرخی و من آن دهقانم که ز بدعهدی گل رنج مرا کردی خار. قاآنی. ، کنایه از چهره و صورت: پس آن دختران جهاندار جم ز نرگس گل سرخ را داده نم. فردوسی. به بالا چو سرو و چو خورشید روی چو کافور گرد گل سرخ موی. فردوسی. خم آورد بالای سرو سهی گل سرخ را داده رنگ بهی. فردوسی. ، کنایه از آفتاب عالمتاب. (برهان) : سحرگه که آمد به نیک اختری گل سرخ بر طاق نیلوفری. نظامی
دهی است از دهستان بربرود بخش الیگودرز شهرستان بروجرد واقع در 18هزارگزی جنوب الیگودرز کنار راه مالرو خلیل آباد به ده سفید. ناحیه ای است واقع در جلگه معتدل، دارای 773 تن سکنه. از قنات مشروب میشود. محصولاتش غلات و لبنیات است. اهالی به کشاورزی و گله داری گذران میکنند از صنایع دستی زنان قالی و جاجیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
دهی است از دهستان بربرود بخش الیگودرز شهرستان بروجرد واقع در 18هزارگزی جنوب الیگودرز کنار راه مالرو خلیل آباد به ده سفید. ناحیه ای است واقع در جلگه معتدل، دارای 773 تن سکنه. از قنات مشروب میشود. محصولاتش غلات و لبنیات است. اهالی به کشاورزی و گله داری گذران میکنند از صنایع دستی زنان قالی و جاجیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
دهی است از بخش صالح آباد شهرستان ایلام که در 4 هزارگزی باختر ایلام نزدیک شوسۀ ایلام به تهران واقع شده. دامنه و سردسیر است و 475 تن سکنه دارد. آبش از چشمه ها و محصولش غلات و توتون و لبنیات و ذرت و مختصر برنج است. شغل اهالی زراعت و گله داری است ساکنین اینجا چادرنشین و از طایقه پنج ستون هستند که در زمستان برای تعلیف احشام خود به حدود مرز ایران و عراق (ارتفاعات کولک) میروند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
دهی است از بخش صالح آباد شهرستان ایلام که در 4 هزارگزی باختر ایلام نزدیک شوسۀ ایلام به تهران واقع شده. دامنه و سردسیر است و 475 تن سکنه دارد. آبش از چشمه ها و محصولش غلات و توتون و لبنیات و ذرت و مختصر برنج است. شغل اهالی زراعت و گله داری است ساکنین اینجا چادرنشین و از طایقه پنج ستون هستند که در زمستان برای تعلیف احشام خود به حدود مرز ایران و عراق (ارتفاعات کولک) میروند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
ناحیه ای است در عباسی و یک جانب ’مضافات’ آن میباشد. یعنی ’مضافات’ که از بلوکهای عباسی است حدودش از قریۀ نخل ناخدا به بندر خمیر و از کوش تا خان سرخ و مرکزش بندرعباس است. (از جغرافیای غرب ایران تألیف بهمن کریمی)
ناحیه ای است در عباسی و یک جانب ’مضافات’ آن میباشد. یعنی ’مضافات’ که از بلوکهای عباسی است حدودش از قریۀ نخل ناخدا به بندر خمیر و از کوش تا خان سرخ و مرکزش بندرعباس است. (از جغرافیای غرب ایران تألیف بهمن کریمی)
دهی است از دهستان سنگان بخش رشخوار شهرستان تربت حیدریه واقعدر 7هزارگزی شمال باختری رشخوار دامنه و گرمسیر است و 40 تن سکنه دارد محصول آن عبارت است از غلات، پنبه، شغل اهالی زراعت و گله داری و کرباس بافی است. و راههای آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
دهی است از دهستان سنگان بخش رشخوار شهرستان تربت حیدریه واقعدر 7هزارگزی شمال باختری رشخوار دامنه و گرمسیر است و 40 تن سکنه دارد محصول آن عبارت است از غلات، پنبه، شغل اهالی زراعت و گله داری و کرباس بافی است. و راههای آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
دهی است از دهستان حومه بخش مشیز شهرستان سیرجان که در 25 هزارگزی جنوب باختری مشیز بر سر راه مالرو طویل چمن به مشیز واقع است. ناحیه ای است کوهستانی و سردسیر با 51 تن سکنه. آب آنجا از رودخانه تأمین میشود. و محصول عمده آن غلات و حبوبات و شغل مردمش زراعت و مالداری و راهش مالرو است. ساکنین آن از طایفه بدوئی میباشند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
دهی است از دهستان حومه بخش مشیز شهرستان سیرجان که در 25 هزارگزی جنوب باختری مشیز بر سر راه مالرو طویل چمن به مشیز واقع است. ناحیه ای است کوهستانی و سردسیر با 51 تن سکنه. آب آنجا از رودخانه تأمین میشود. و محصول عمده آن غلات و حبوبات و شغل مردمش زراعت و مالداری و راهش مالرو است. ساکنین آن از طایفه بدوئی میباشند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
دهی از دهستان احمدی بخش سعادت آباد شهرستان بندرعباس که در 120 هزارگزی خاور حاجی آباد و 2 هزارگزی باختر راه مالرو گلاشکرد به شمیل واقع شده. کوهستانی و گرمسیر است و 159 تن سکنه دارد. آبش از چشمه، محصولش خرما و غلات، شغل اهالی زراعت وراهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
دهی از دهستان احمدی بخش سعادت آباد شهرستان بندرعباس که در 120 هزارگزی خاور حاجی آباد و 2 هزارگزی باختر راه مالرو گلاشکرد به شمیل واقع شده. کوهستانی و گرمسیر است و 159 تن سکنه دارد. آبش از چشمه، محصولش خرما و غلات، شغل اهالی زراعت وراهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)